جدول جو
جدول جو

معنی مکرم

مکرم(مُ رِ)
نوازنده و بخشنده. (آنندراج). اکرام کننده. (ناظم الاطباء) :
خار است ز فعل زشت خود خوار
خرما ز خوشی چودست مکرم.
ناصرخسرو.
منعما مکرما خداوندا
شاکرند از تو خلق و تومشکور.
ابوالفرج رونی.
باده خواه و به یاد صاحب نوش
صاحب مکرم عدیم مثال.
ابوالفرج رونی.
مدح خوان تو مکرم شعرا
وصف گوی تو معطی احرار.
ابوالفرج رونی.
قاضی مکرم، که چون فوت صلات ایزدی
هست در شرع کرم، فوت صلاتش را قضا.
سنائی (دیوان چ مصفا ص 21).
شادباش ای مکرمی کز حضرت توآرزو
هر چه آن نایافته ست از جود تو آن یافته ست.
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 73).
مکرم دریا نوال صفدر بدخواه مال
خواجۀ گیتی گشای صاحب خسرونشان.
خاقانی.
جاه براهیم بین گشته براهیم وار
مکرم اخوان فقر بر سرخوان رضا.
خاقانی.
حمدوثنا مکرمی را که از حجلۀ شب تار حجرۀ خلوت عاشقان پرداخت. (سندبادنامه ص 2).
عالم و عادلتر اهل وجود
محسن و مکرم تر ابنای جود.
نظامی.
شاه مکرم بود فرمودش هزار
از زر سرخ و کرامات و نثار.
مولوی.
- مکرم بی زوال، بخشنده ای که جاویدان است. کنایه از خدای تعالی است: نعمت بزرگتر آنکه منعم بر کمال ومکرم بی زوال او را عمی به ارزانی داشته است چون خداوند عالم... ابوعلی الحسین. (چهارمقاله چ معین ص 5)
لغت نامه دهخدا