کم کردن در ثمن. (منتهی الارب). بخیلی کردن در بیع با کسی و پایین آوردن قیمت و کم کردن آن و گویند مکاس مغالبه بین خریدار و فروشنده است و این چنان است که صاحب کالا از خریدار قیمتی بخواهد و او پیوسته به وی مراجعه کند و اندک اندک از آنچه خواسته است کم کند تا بر قیمتی که مورد قبول هر دو باشد توافق کنند. مماکسه. (از اقرب الموارد). تشویش کردن در بیع و کم کردن بها را. مماکسه. (ناظم الاطباء). چانه زدن. چک و چانه زدن. کند و کاو کردن در بها و بیع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سخت بد گشت نقدها مستان درم از کس، مگر به سخت مکاس. ناصرخسرو. و آنکه با او مکاس پیش کند زود قصد هلاک خویش کند. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 186). چون ز دکان و مکاس و قیل و قال وز فریب مردمت ناید ملال. مولوی. و رجوع به مادۀ بعد شود. - بی مکاس، بدون چانه زدن. بدون مقاومت و پافشاری: شراب بستدن و بی مکاس نوشیدن نه عذر و دفع و فریب و بهانه آوردن. نزاری قهستانی (از آنندراج). - مکاس کردن، چانه زدن در بیع. سختگیری خریدار و فروشنده در معامله برای توافق در قیمت: معن دادی خمی درم به دمی بازکردی مکاس در درمی. سنائی (حدیقه چ مدرس رضوی ص 306). ای بدخوی بیخبر آخر چند مکاس کنی و زیادت طلبی. (سندبادنامه ص 290). ، دون ذلک مکاس عکاس، یعنی سوای این کار موی پیشانی یکدیگر گرفتن است. و یا از اتباع است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)