جدول جو
جدول جو

معنی مقوس

مقوس(مِقْ وَ)
کمان دان. (زمخشری) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). غلاف کمان. (مهذب الاسماء) ، آن رسن که ببندند و اسبان مسابقت از آنجا رها کنند. ج، مقاوس. (مهذب الاسماء). رسنی که بدان اسبان رهان را صف کشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، میدان و جای اسب تاختن. (منتهی الارب) (آنندراج). میدان اسب تاختن و جای اسب تاختن. ج، مقاوس. (ناظم الاطباء). میدان. (اقرب الموارد) ، نقطه ای که از آنجا اسبان آغاز دویدن کنند در سباق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جایی که اسبان از آنجا آغاز دویدن کنند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا