بی بضاعت. تهیدست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرد مقل حال را به وقت گفتار اگر خود در چکاند بسیارگوی شمرند. (مرزبان نامه). وقتی که مردی درویش و تنگدست و مقل حال در خانه گربه ای داشت همیشه گرسنه بودی. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 143). یکی با بشر مشورت کرد دو هزار درم دارم حلال، می خواهم که به حج شوم گفت... برو وام کسی بگزار، یا بده به یتیم و به مردی مقل حال که... از صد حج اسلام پسندیده تر. (تذکره الاولیاء عطار). جهود مردی مقل حال بود و بی زاد و راحله می رفت. (جوامعالحکایات). گفتم او مرا چه می شناسد که من مردی مقل حال و درویشم. (جوامعالحکایات عوفی).