اسب بدنژاد. ج، مقارف. (مهذب الاسماء). اسب و جز آن بدنژاد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، آنکه مادرش عربیۀ اصیل و پدرش غیر آن باشد بدان جهت که اقراف از طرف گشن است و هجنه از جانب ماده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). اسبی که مادرش عربی و اصیل و پدرش عربی نباشد. (ناظم الاطباء). اسبی که مادرآن عجمی و پدرش عربی باشد و چنین اسبی در راه رفتن متوسط بین دو نوع است. (صبح الاعشی ج 2 ص 17) ، خیل مقارف و مقاریف. (اقرب الموارد) ، مرد که رنگش مایل به سرخی باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه پدر وی بنده بود و مادر وی آزاد. (مهذب الاسماء) ، فرومایه. پست. (از اقرب الموارد) ، متهم کننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به اقراف شود