معنی مقحام مقحام(مِ) گشن که به سوی ناقه رود بی آنکه رها کند او را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، درشوندۀ در کار. (مهذب الاسماء). مردی که خود را به سختیهای بزرگ درافکند و گویند هو مقدام مقحام لیس معه احجام. ج، مقاحیم. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا