معنی مقبو مقبو(مَ بُوو) مضموم و درهم کشیده شده. مقبوه. (ناظم الاطباء). اسم مفعول است. خلیل گوید: نبره مقبوه، ای مضمومه. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و رجوع به مقبوه شود لغت نامه دهخدا