با یکدیگر قرین شدن. قران. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). با همدیگر یار و رفیق شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). یار و رفیق و مصاحب شدن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به یکدیگر پیوستن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، یار کردن دو چیز را با هم. (صراح) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). با یکدیگر قرین کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). و رجوع به مدخل بعد شود، جمع کردن دو خرما را در خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دو خرما را روی هم گذاشتن و خوردن و منه: لاتقارنوا الا ان یستأذن الرجل اخاه. (از اقرب الموارد)