با هم آمیختن. قراف. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، نزدیک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آمیزش کردن به گناه. (منتهی الارب) (آنندراج). آمیزش کردن گناه را. (از ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) ، گائیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). جماع کردن با زن. (از محیط المحیط). آرامش. نزدیکی کردن با زن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، رسیدن اندکی از بیماری جرب شتر را. (از اقرب الموارد) ، چرانیدن گوسفند در زمین و باز ده. (از اقرب الموارد)