جدول جو
جدول جو

معنی مفاشغه

مفاشغه
(طُ)
بچۀ ناقه را کشیده کشتن و پیش او بچۀ دیگر انداخته مهربان گردانیدن آن را بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج). بچۀ ماده شتر را کشتن و بچۀ دیگری را در زیر آن انداختن وآن را بر وی مهربان کردن. گویند: فاشغ بینهما، مابین آن دو تا التیام و محبت آورد. فوشغ بها، مهربان کرده شد بر آن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا