جدول جو
جدول جو

معنی مغلب

مغلب(مُ غَلْ لَ)
مغلوب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به کرات مغلوب شده. (از اقرب الموارد) ، شاعر مجید که حکم چیرگی بر اقران، وی را باشد. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج). شاعری که حکم چیرگی بر اقران، وی را باشد. (ناظم الاطباء) ، آنکه از راه غلبه، حکم به نفع او صادر شود. از لغات اضداد است. (از اقرب الموارد). غالب. چیره: هرآینه ملکدار محجب و شهریار مغلب و فقیر مستضعف... در بر او یکسان... (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 457)
لغت نامه دهخدا