آمرزش و عفو و بخشش گناهان. (ناظم الاطباء). بخشایش سیئات کسی. آمرزش گناهان. غفران. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مغفره: چون جهاد که برای مال کرده شود... عز مغفرت می توان یافت. (کلیله و دمنه). از نسیم مغفرت کآبی و خاکی یافته آتشی را از انا گفتن پشیمان دیده اند. خاقانی. عافیت خواهم این سری نه یسار مغفرت خواهم آن سری نه بهشت. خاقانی. مکارم اخلاق و محاسن شیم ذات شریف او اثر این هفوات را به ذیل مغفرت پوشیده گرداند. (اوصاف الاشراف). پرده از روی لطف گو بردار کاشقیا را امید مغفرت است. سعدی. و رجوع به مغفره شود. - مغفرت خواستن، طلب بخشایش کردن. آمرزش طلبیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برای خود یا دیگری از درگاه خدا درخواست بخشایش گناهان کردن. - مغفرت طلبیدن. رجوع به ترکیب قبل شود