جمع واژۀ مغزی ̍. جنگها. (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جمع واژۀ مغزاه. (ناظم الاطباء) : جمعی ز مغازیت حاصل آید من نظم کنم جمع آن مغازی. مسعودسعد. ، مواضع یا زمانهای جنگ. (از اقرب الموارد) ، مناقب و بیان اوصاف غازیان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مناقب غازیان و این کلمه مفردی ندارد و یا مفرد آن مغزی ̍ و یامغزاه است به معنی غزوه. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) : چرا نامۀ الهی را نخوانی چه گردی گرد افسانۀ مغازی. ناصرخسرو. به هنگام عزم تو مر شاعران را سخن دست ندهد جز اندر مغازی. عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 508)