جدول جو
جدول جو

معنی معلم

معلم(مُ عَلْ لَ)
تعلیم داده شده و آداب آموزانیده شده و اکثر استعمال این لفظ در حیوانات است چون سگ معلم و بوزنۀ معلم و طوطی معلم و علی هذا القیاس. (غیاث) (آنندراج). آموخته شده و تعلیم شده و پندداده شده و تربیت شده خواه انسان باشد و یا اسب و یا سگ شکاری و یا مرغ شکاری. (ناظم الاطباء) :
هرچه آورد به چنگ همه بهرۀ تو است
وین اندر او نشانی کلب معلم است.
سوزنی.
تا چند روز بینی سگبانش برنهاده
شیرمرا قلاده همچون سگ معلم.
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 337).
صیادی سگی معلم داشت. (سندبادنامه ص 200). تعلیم رایض در دقایق ریاضت بهیمه را مرتاض می گرداند و معلم و مهذب می کند. (سندبادنامه ص 54). شریفترین انواع آن است که کیاست و ادراک او به حدی رسد که قبول تعلیم و تأدیب کند تا کمالی که در او مفطور نبود، او را حاصل شود مانند اسب مؤدب و باز معلم. (اخلاق ناصری).
از بیم شیر رایت عدلش همیشه گرگ
در حفظگوسفند چو کلب معلم است.
ابن یمین
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با معلم

معلم

معلم
نقشدار و مخطط، نگار کرده، نگارین، نشاندار آگاه کننده، تعلیم کننده، آموزنده، آموزگار، مدرس تعلیم داده شده و آداب آموزانیده شده، تعلیم وپند داده شده
فرهنگ لغت هوشیار

معلم

معلم
چیزی که به واسطۀ نشان و علامت مخصوصی ممتاز باشد و شناخته شود، نشان دار
معلم
فرهنگ فارسی عمید