جدول جو
جدول جو

معنی معلف

معلف(مَ لَ / مِ لَ)
جای علف. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، علف دان ستور از چوب و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آخور اسب و هر چیزی که در آن به اسب علف دهند. (ناظم الاطباء). آخور اسبان و چیزی که بدان اسبان را علف خورانند. (غیاث) (آنندراج). آخور. آخر. ج، معالف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
معلف اسبان تازی را خران بگرفته اند
در چنین تشویش ملک ای زیرکان افسار کو.
سنائی.
نه چون گله در رمۀ گوسفندانیم که مجمع و مضجع به یک جای دارند و گروه گروه در یک مرعی و معلف باهم چرند. (مرزبان نامه)
لغت نامه دهخدا