جدول جو
جدول جو

معنی معقوم

معقوم(مَ)
پیوند خشک گردیده، صلب عقیم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، رجل معقوم، مردی که فرزند نتواند آورد. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به عقیم شود
لغت نامه دهخدا