معنی معالنه معالنه(طَ) با هم آشکار و هویدا نمودن. علان. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). با هم آشکارکردن دشمنی. (از اقرب الموارد) ، به کسی اظهار ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). اظهار کردن کاری بر کسی. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا