جدول جو
جدول جو

معنی مطیر

مطیر(مُ طَیْ یَ)
چوب یا چوب تر و تازه. (منتهی الارب) (آنندراج). چوب و چوب تر و تازه. (ناظم الاطباء). چوب و گویند مطری (م طر را) که مقلوب این کلمه است. (از اقرب الموارد)، شکافته و شکسته و مقلوب مطری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکافته و شکسته. (از اقرب الموارد)، نوعی از چادر. (منتهی الارب) (آنندراج). نوعی از برد. (از اقرب الموارد)، جامۀ به مرغان کرده. (مهذب الاسماء). نوعی از چادر که در آن نقش مرغان کنند. (ناظم الاطباء). مصور به تصاویر طیور. (غیاث) (آنندراج) :
کشد دشت را گه بساطمدثّر
دهد باغ را گاه حلّه ی مطیّر.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی، ص 150).
با صورت نیکو که بیامیزد با او
با جبۀ سقلاطون با شعر مطیر.
ناصرخسرو.
آن جفت را کز او شد قوس قزح ملون
و آن طاق را کزو شد صحن فلک مطیر.
خاقانی
لغت نامه دهخدا