جدول جو
جدول جو

معنی مطیب

مطیب(مُ طَیْ یَ)
پاک و خوشبودار کرده شده. (غیاث) (آنندراج). خوشبوشده و معطرشده و پاکیزه شده. ج، مطیبون. (ناظم الاطباء).
- ثوب مطیب، جامۀ خوش بوی کرده. (مهذب الاسماء).
- مطیب کردن، خوشبوی کردن: ندانم به گلابش مطیب کرده بود یا قطره ای چند از گل رویش در آن چکیده. (گلستان)
لغت نامه دهخدا