جدول جو
جدول جو

معنی مضمضه

مضمضه
(ضَ)
آب در دهان جنبانیدن. شستن دهان را به آب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جنبانیدن آب در جملۀ دهان. (تاج المصادر بیهقی). آب در دهان جنبانیدن. (آنندراج). آب در دهان جنبانیدن و شستن دهان را به آب. شستشوی دهان با آب و مانند آن. (ناظم الاطباء). گردانیدن آب در دهان و شست و شوی آن را. گردانیدن آبی یا مایعی دیگر در دهان برای شست و شوی دهان و دندانها. گردانیدن آب در دهان بی فرو بردن. گردانیدن آب خارجی دردهان. غرغره کردن. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، شستن آوند و جز آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). شستن ظرف و جز آن را. (ناظم الاطباء) ، ما مضمضت عینی بنوم، ای ما نمت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، یعنی نخوابیدم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا