معنی مضد مضد(ضَعْوْ) ضماد بستن بر سر. (منتهی الارب) (آنندراج) : مضد رأسه، لغه فی ضمده. (اقرب الموارد). مقلوب ضمد، ضماد بستن بر سر خود. (ناظم الاطباء). و رجوع به ضمد شود لغت نامه دهخدا