جدول جو
جدول جو

معنی مصلحت گزار

مصلحت گزار(فُ)
خیراندیش. صلاح اندیش، عاقل و زیرک و هوشیار، کارگزار. (ناظم الاطباء). مباشر، مشاور. مستشار. رایزن. (از یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح سیاسی در دولت عثمانی) کاردار سفارت
لغت نامه دهخدا