جدول جو
جدول جو

معنی مصلا

مصلا(مُ صَلْ لا)
مصلی. نمازگاه و جای نماز. (ناظم الاطباء). جای نماز. (غیاث) مطلق جای نماز. (آنندراج). مسجد. (ناظم الاطباء) :
چون که اسلام منت یاد آید
از مصلام به زنار کشی.
عطار.
، حصیر و بوریایی که بر آن نماز میخوانند. (ناظم الاطباء). آن پارچه یا فرش یا زیلو یا حصیر که بر آن جانماز بگسترند و بنشینند و نماز خوانند. سجاده. مصلای نماز. مصلی نماز. جانمازی، سجاده. جانمازی از زیلو یا قالی یا حصیر که بر آن نشینند و جانماز نیز بر آن گسترند و نماز خوانند. (یادداشت مؤلف) : از جهرم مصلای نماز خیزد. (حدود العالم). و ازناحیت گیلان جاروب و حصیر و مصلای نماز و ماهی ماهه افتد که به جهان ببرند. (حدود العالم). از او (از بخارا) بساط و فرش و مصلای نماز خیزد نیکوی پشمین. (ازحدود العالم). از وی (از ورقان) زیلوها و مصلای نماز خیزد. (از حدود العالم). بسیار غارت و کشتن رفت چنانکه بازنمودند که چندین از زهاد و پارسایان بر مصلای نماز نشسته و مصحفها در کنار بکشته بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 471). پس از آن که امیر را دید به دیوان آمد و مصلای نماز افکنده بودند. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 153). سجده نمود و بسیار بگریست و مصلای نماز خواست و دو رکعت نماز کرد و فرمود تا این میخ را برداشتند و برنشست و بایستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 198). مصلای نماز افکنده بودند نزدیک صدر از دیبا و پیروزه. (تاریخ بیهقی). در شهر طبریه حصیر سازند که مصلای نمازی از آن در همانجا به پنج دینار مغربی بخرند. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 30). مصلای نمازی حصیر دیدم آنجا که گفتند امیرالجیوش که بندۀ سلطان مصراست فرستاده است. (سفرنامۀ ناصرخسرو ایضاً ص 58، 59). نقل است که ذوالنون مصری شیخ را مصلایی فرستاد. (تذکرهالاولیای عطار)، عیدگاه. (ناظم الاطباء). عیدگاه هر شهر. (غیاث) (آنندراج). جایی که مردم در عید فطر و قربان در آن نماز گزارند، سیرگاه. (ناظم الاطباء). و این معنی مترتب بر معنی قبلی است، چه مصلی ها بعدها گردشگاه مردم شده است، نمازگاه در کعبه:
از دست آنکه داور فریادرس نماند
فریاد در مقام و مصلا برآورم.
خاقانی.
پس از میقات حج و طوف کعبه
جمار و سعی و لبیک و مصلا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا