جدول جو
جدول جو

معنی مشیح

مشیح(مُ)
از ’ش ی ح’، مرد جد در کارها. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). مرد باکوشش در کار. (ناظم الاطباء) ، بر بناء فاعل از باب افعال، روی آورنده بر تو است و دورکننده از پشت سر خود. (شرح قاموس فارسی ص 187) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). مردی که رویاروی شخص و متوجه وی باشد ومانع باشد چیزی را که پشت سر او بود. (ناظم الاطباء) ، جمل مشیح، شتر توانا و سریع و نیز شتر پهن و برآمده سینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا