موم جامه. (آنندراج). مومی و انداخته شدۀ در موم گداخته و اندوده شدۀ با موم. (ناظم الاطباء). جامه ای که به موم گداخته، اندایند تا آب و رطوبت از آن نترابد. به موم آغشته. پارچه و جامه که به موم آغارند، عدم نفوذ رطوبت را. منسوجی که به موم مذاب چشمه های آن را پر کنند تا مانع نفوذ رطوبت شود. موم آلود. به موم گرفته. جامۀ آلودۀ به موم تا آب در وی نفوذ نکند. پارچۀ مخصوص به موم اندوده که از آن کهنۀ شیرخواره و جامۀ بارانی و امثال آن کنند. (یادداشت مؤلف). توسعاً هر چیز آلوده به چیزی چون جامه یا کاغذی که بر آن بعضی از داروها طلی کرده و بر موضع پاره ای دردها چسبانند. مشمع خردل. مشمع ذراریح. مشمع بلادن و جز اینها. (یادداشت مؤلف). مشمعها نوارهای پارچۀ پنبه ای ابریشمی حتی کاغذی می باشد که یک سطح آن را با قشری از ضماد اندود کرده اند. قشر ضماد بر روی مشمعهایی که خوب تهیه شده است متحدالشکل میباشد و غلظت آنها باید طوری باشد که اگر بر روی هم قرار گیرند به یکدیگرنچسبند و به علاوه هنگام چین خوردن قشر ضماد نشکند. برای تهیۀ مشمعها اسباب مخصوصی را که به نام اسپارادراپیه موسوم است به کار میبرند. مشمعها را با هر ضمادی میتوان تهیه نمود و آنهایی که در کدکس 1937 میلادی ذکر شده است به قرار زیر است: مشمع ایکتیول مشمع تاپسیا مشمع دیاشیلون. مشمع مرکوریل یا مشمع ویگو مشمع چسبنده کائوچو و اکسیددزنک مشمع وزیکان. (کارآموزی داروسازی جنیدی ص 125)