معنی مشعله داری مشعله داری(مَ عَ لَ / لِ) عمل مشعله دار: نه فلک از دیده عماریش کرد زهره و مه مشعله داریش کرد. نظامی. دست صبا برفروخت مشعلۀ نوبهار مشعله داری گرفت کوکبۀ شاخسار. خاقانی لغت نامه دهخدا