جدول جو
جدول جو

معنی مشارب

مشارب(مَ رِ)
جمع واژۀ مشربه و مشربه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مشرب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (دهار). جمع واژۀ مشربه. (ناظم الاطباء). آشامیدنی ها. (غیاث) (آنندراج) : زاهد کسی باشد که او را بدانچه تعلق به دنیا دارد، مانند مآکل و مشارب و ملابس و مساکن و مشتهیات... رغبت نبود. (اوصاف الاشراف ص 22). و رجوع به مشربه شود، جای آشامیدن. (غیاث) (آنندراج) : شوائب کدورت از مشارب و مشارع این مملکت برخاست. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 256)
لغت نامه دهخدا