جدول جو
جدول جو

معنی مسوس

مسوس(مَ)
آب نه شیرین ونه شور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آبی که نه شور باشد نه شیرین. (ناظم الاطباء). آبی به میان خوش و شور. (مهذب الاسماء). آبی که میان خوش وشور باشد. (دهار) ، آب که دست بدان رسدو تشنه سیراب شود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آبی که دست بدان رسد، آبی که تشنه را سیراب کند. (ناظم الاطباء) ، هرچه فرونشاند سوزش تشنگی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). هرچه فرونشاند تشنگی را. (ناظم الاطباء) ، آب روشن شیرین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آب صاف شیرین. (ناظم الاطباء) ، فادزهر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). حجرالبادزهر. تریاق. (اقرب الموارد). پای زهر. (مهذب الاسماء). پادزهر. (دهار). پازهر
لغت نامه دهخدا