معنی مسد - لغت نامه دهخدا
معنی مسد
- مسد(صَ رَ)
- رسن تافتن. (از منتهی الارب). تافتن رسن را. یا نیکو تافتن آن را. (از اقرب الموارد). نیک تافتن رسن. (تاج المصادر بیهقی) ، در رنج انداختن و مانده گردانیدن سیر ستور را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نرم و لطیف و هموار بودن شکم. (از اقرب الموارد) ، جاریه حسنهالمسد، دختر سخت نیک بر پیچان خلقت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا