جدول جو
جدول جو

معنی مسح

مسح(مِ)
پلاس. که بر آن نشینند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کساء موئین. مانند جامۀ راهبان. (از اقرب الموارد) ، میانۀ راه. (منتهی الارب). جاده. (اقرب الموارد). ج، امساح و مسوح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا