معنی مستمر مستمر(مُ تَ مَرر) نعت مفعولی از استمرار، بعیدالمستمر، مرد استوار در پیکارکه بستوه نیاید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تلخ یافته شده. و رجوع به استمرار شود لغت نامه دهخدا