نعت مفعولی از استضعاف. ضعیف شمرده شده. (اقرب الموارد). ضعیف داشته. حقیرداشته. ناتوان شمرده شده. سست پنداشته. ناتوان یافته شده. زار ناتوان. رجوع به استضعاف شود: گروهی را که مستضعف بودند رها کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 437). هر آینه ملکدارمحجب و شهریار مغلب و فقیر مستضعف و زیردست متصف در بر او یکسان. (ترجمه تاریخ یمینی ص 457) ، آنکه در فراگرفتن احکام دین ناتوان باشد. آنکه نتواند عقاید دینی و احکام دین را با دلیل عقلی فراگیرد، سبک مغز. (یادداشت مرحوم دهخدا)