نعت مفعولی از استصفاء. صاف کرده شده. (ناظم الاطباء). خالص کرده شده، پاک شده از وجود و تصرف دشمن. بی منازع. مسخر. رجوع به استصفاء شود: تا نواحی لمغان که معمورترین ممالک او بود مستخلص کرد و مستصفی شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 40). ملک موروث از کدورت و مزاحمت اضداد مستصفی شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 162). خوارزم مأمون را مستخلص و مستصفی شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 162)