جدول جو
جدول جو

معنی مستبطن

مستبطن(مُ تَ طِ)
نعت فاعلی از مصدر استبطان، آنکه محرم راز کسی شود. (منتهی الارب)، در نهان دارنده. (منتهی الارب). داخل بطن چیزی شونده. چون رگها در داخل گوشت. (اقرب الموارد)، باطن چیزی را شناسنده. (اقرب الموارد)، هر چیزی که به طور آستر واقع شود. (ناظم الاطباء). رجوع به استبطان شود: هو (أی جفت البلوط) الغشاءالمستبطن لقشر ثمرته. (ابن البیطار).
- حجاب مستبطن، حجاب سینه یا حجاب اضلاع. رجوع به حجاب شود
لغت نامه دهخدا