خریدن می را جهت باز فروختن. یا عام است. (منتهی الارب). خمر خریدن بهر خوردن. (تاج المصادر بیهقی). خریدن خمر برای خوردن آن، و اگر خریدن برای حمل کردن به شهر دیگری باشد فعل آن سبا به صورت ناقص به کار رود و این فعل خاص خمر است. (اقرب الموارد) ، تازیانه زدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سوختن پوست را بوسیلۀ آتش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، برکندن و سلاخی کردن پوست را. (اقرب الموارد) ، داغ کردن و تغییر وضع دادن آتش یا آفتاب یا حرکت یا تب پوست را یا انسان را. (اقرب الموارد) ، مصافحه کردن. (اقرب الموارد) ، جرأت کردن بر سوگند دروغ و اهمیت ندادن به آن. (اقرب الموارد). سب ء. سباء. رجوع به سب ء و سباء شود