مفاخرت کردن با هم در راندن و در آب خورانیدن و جز آن. (منتهی الارب). با کسی نورد کردن به آب کشیدن و رفتن و آنچه بدان ماند. (المصادر زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی). مباهات و مفاخرت و معارضت کردن با کسی به اینکه چون او انجام داده است دویدن یا آبیاری کردن را، و اصل این لغت در آبیاری به کار میرفته از کلمه سجل به معنی دلو. (اقرب الموارد). ثم شجر بینه و بین الاستاذابی بکر الخوارزمی ماکان سببا لهبوب ریح الهمذانی و علو أمره اذا لم یکن فی الحساب أن أحداً من العلماءینبری لمساجلته... (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 1 ص 97) ، در اصطلاح شعرا، آن است که دو شاعر شعری را بیت به بیت یا مصراع به مصراع بخوانند. (اقرب الموارد) : اسامه کاسمه فی قوه نثره و نظمه...حلو المجالسه حالی المساجله... عمادالدین اصفهانی