جدول جو
جدول جو

معنی مزکی

مزکی
(مُ زَکْ کا)
زکوه (زکات) داده شده از مال. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (غیاث) : که مال مزکی دارند و جامۀ پاک. (گلستان) ، پاکیزه شده و پاک کرده شده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث). مطهر. پاک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
بر آستان کعبه مصفا کنم ضمیر
زو نعت مصطفای مزکی برآورم.
خاقانی (چ هند ص 18).
تو بی زیور محلائی و بی رخت
مزکائی وبی زینت مزین.
سعدی (کلیات ص 540).
، ستوده شده بوسیلۀ خود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زکات از کسی گرفته. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا