جدول جو
جدول جو

معنی مزابنه

مزابنه(شَ)
همدیگر را راندن. (آنندراج) (منتهی الارب) ، خرمای تر بر درخت به تخمین به خرمای خشک پیموده فروختن. (آنندراج) (منتهی الارب). خرمای بر درخت بوده را به خرمائی چیده سنجیده به کسی فروختن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خرمای تر بر درخت خرما پیموده یا سخته فروختن. (تاج المصادر بیهقی). فروختن خرما بر درخت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فروش خرمای چیده به خرمای بر درخت تخمیناً، و این از بیعهای جاهلیت بوده است. بیعی که مثمن آن خرمای موجود بر نخل و ثمن آن نیز از همان خرماست. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) ، فروش معلومی به مجهولی از جنس آن. (اقرب الموارد). بیع مجهولی به مجهولی
لغت نامه دهخدا