جدول جو
جدول جو

معنی مره

مره(مَرْ رَ)
یک بار انجام دادن کاری. (از اقرب الموارد). یک بار. (دهار). یک دفعه. ج، مرّ، مرار، مرر، مرور، مرّات. (اقرب الموارد).
- ذات مره، یک بار. (ناظم الاطباء).
- مره جیش و مره عیش، گاه جنگ و گاه صلح، هم محنت و هم راحت. (ناظم الاطباء).
- مره عن مره، یکی پس از دیگری و مکرراً و کراراً. (ناظم الاطباء).
، یک دفعه گذار و عبور. (ناظم الاطباء). و رجوع به مرّه شود، یکی از مباحث علم اصول است و معنی آن این است که آیا اوامری که مبین احکام شرعی است دلالت بر مره دارد یا تکرار، یعنی یک دفعه که مأموربه انجام شود تکلیف ساقط میشود یا آنکه باید مکرراًمأموربه را آورد و بالجمله امر دلالت برتکرار دارد مادام العمر یا دلالت بر مره دارد و یا اصولاً دلالت بر طلب ماهیت دارد، و مره و تکرار از عوارض و لوازمند واز قرائن و حالات خارجی باید دانسته شود
لغت نامه دهخدا