جدول جو
جدول جو

معنی مرون

مرون(شُ)
نرم شدن. (تاج المصادر بیهقی). نرم گردیدن با اندک سختی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سخت گردیدن دست بر کار و سخت گردیدن روی بر امر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، عادت کردن. (تاج المصادر بیهقی). خوی کردن بر چیزی. (از منتهی الارب). اعتیاد یافتن بر چیزی و ادامه دادن آن. (از اقرب الموارد) ، فرسوده شدن. (تاج المصادر زوزنی). مرانه. مرونه
لغت نامه دهخدا