جدول جو
جدول جو

معنی مروق

مروق(شِ)
بیرون گذشتن تیر از نشانه و نرسیدن بر آن. (از منتهی الارب). داخل شدن تیر در نشانه و خارج شدن آن از سمت دیگر یعنی از غیر محل خود، و از آن است مروق از دین، یعنی بسبب بدعت یا ضلال از دین خارج شدن، که صفت آن مارق باشد. (از اقرب الموارد). بیرون گذشتن تیر از آنچه بر آن آید و از دین و سنت بیرون آمدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، خارج گردیدن از دین و آیین، به سرعت و شتاب نیزه زدن. (از منتهی الارب) ، بسیار کردن شوربا را. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). مرق. (اقرب الموارد) ، شوربا در دیگ کردن. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، نوعی از پوست تر نهاده باز کردن. (از منتهی الارب). مرق. (اقرب الموارد). و رجوع به مرق شود، پراکنده شدن دانه های انگور بر اثر باد یا غیر آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا