رسن بکره از مجری در یکی از دو جانب آن بیفتادن و میان بکره و قعو درآویختن و نیز افتادن ریسمان بر محور چرخ و درآویختن آن و کوشش کردن صاحب آن برای باز گرداندنش بجای خود. (از منتهی الارب). ریسمان چرخ چاه از مجرای خود در آمده در یکی از دوطرف آن افتادن و میان چرخ و میلۀ آن در آویختن و نیز افتادن ریسمان در محور چرخ و خواستن آبکش تا آن را درآورد. (از ناظم الاطباء). در آویختن ریسمان بین چرخ چاه و میلۀ آن. (از اقرب الموارد). از مجری بفتادن رسن بکره و رسن گیر شدن بکره. (تاج المصادر بیهقی) ، سخت کارزاری شدن. (تاج المصادر بیهقی). شدیدالعلاج و سخت ممارست بودن و صفت آن مرس باشد. (از اقرب الموارد). کارزار کردن مرد بغایت شدت. (جهانگیری) (از برهان). سخت چاره کردن و ممارست نمودن. (ازناظم الاطباء) ، به هم خوردن کار شخص. مرست حبال فلان، کارهایش بهم خورد. (از اقرب الموارد)