جدول جو
جدول جو

معنی مرده

مرده(مَ رَ دَ)
مرده. جمع واژۀ مارد. متمردان و سرکشان: میان او و طواغیت آن ملاعین و مردۀ آن شیاطین کارزارهائی رفت که ذکر آن بر صفحات ایام تا قیامت باقی خواهد بود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 16). رجوع به مارد شود، فارسی زبانان گاهی این جمع را بر مرید بندند چون قصد طعنی کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). در تداول مرده به معنی مریدان مستعمل است و آن را جمع مرید پنداشته اند
جمع واژۀ مارد. متمردان وسرکشان. رجوع به مارد و مرده (مادۀ بعد) شود
لغت نامه دهخدا