سنگسار کرده شده. (غیاث اللغات). رجیم. که بر او سنگباران کنند. که سنگسارش کرده باشند. (از متن اللغه). نعت مفعولی است از رجم و رجوم. رجوع به رجم شود، رانده شده. (منتهی الارب) (غیاث اللغات). مهجور. ملعون. مطرود. رجیم. (متن اللغه). مورد شتم و قذف و لعن و هجو واقع گشته. (از اقرب الموارد). مردود. رانده. (یادداشت مؤلف) : ای بسا تخت و تاج مرجومان لخت لخت از دعای مظلومان. سنائی. آتش و دودآید از خرطوم او الحذر ز آن کودک مرجوم او. مولوی. همچنان کاصحاب فیل و قوم لوط کردشان مرجوم چون خود آن سخوط. مولوی. رجوع به رجم شود، کشته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که بر اثر سنگسار کردن کشته شده باشد یابطور کلی هر مقتول و کشته ای. (از متن اللغه). رجوع به رجوم و رجم شود