جدول جو
جدول جو

معنی مربع

مربع(مَ بَ)
جای اقامت در ایام بهار. (منتهی الارب). جائی که خاص اقامت ایام ربیع باشد. مرتبع. متربع. (از متن اللغه). آنجا که بهار گذارند. خانه بهاری، مقابل مصیف و مشتی. منزل بهاری. (یادداشت مؤلف). ج، مرابع، هر جائی که در ایام بهار ستور را در آن می چرانند. (ناظم الاطباء) ، توسعاً به معنی جایگاه و منزل گاه و مرتع و چراگاه و جای خور و خواب: لشکر او از خضب آن قلعه به مرتعی هنی و مربعی سنی رسیدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 418). از من در شهر مرو... که مجمعاصحاب طبع و مربع ارباب نظم و نثر بود... (المعجم ص 3، نقل از فرهنگ فارسی معین). اکنون بسیط زمین عموماً و بلاد خراسان خصوصاً مطلع سعادات و موضع مرادات بود و منبع علما و مجمع فضلا و مربع هنرمندان و مرتع خردمندان و مشرع کفاه و مکرع دهاه... (جهانگشای جوینی) ، باران بهاری. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا