جدول جو
جدول جو

معنی مربض

مربض(مَ بِ)
جای گوسفندان. (غیاث اللغات). جای باش گوسپندان. ج، مرابض. (منتهی الارب). مکان ربوض. و آن برای گوسفندان نظیر معطن است برای شتران. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مربض

مربض

مربض
گردآمدنگاه چرب روده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). الامعاء المتحویه. (متن اللغه). مجتمع حوایا در بطن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مربع

مربع
چهار گوش، چهار گوشه، در ریاضیات شکلی هندسی که دارای چهار ضلع مساوی و چهار زاویۀ قائمه باشد، چهارسو
در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر چهار مصراع بگوید که هم افقی خوانده شود و هم عمودی، برای مِثال از چهرۀ، افروخته، گل را، مشکن/، افروخته، رخ مرو تو، دیگر، به چمن، گل را، دیگر، خجل مکن، ای مه من/، مشکن، به چمن، ای مه من قدر سمن، چهار زانو
در علوم ادبی در علم عروض مسمطی که هر بند آن چهار مصراع داشته باشد
در موسیقی سازی از ردۀ رباب
مربع
فرهنگ فارسی عمید