معنی مرء مرء(شَ) با زن مانستن در هیأت یا کلام. (منتهی الارب). به زنان شبیه گشتن در شکل و هیأت یا طرز سخن گفتن و کلام. (از اقرب الموارد) ، خوشگوار یافتن طعام را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مرائه. رجوع به مرائه شود لغت نامه دهخدا