جدول جو
جدول جو

معنی مذکی

مذکی
(مُ)
برافروزندۀ آتش. (آنندراج). نعت فاعلی است از اذکاء به معنی برافروختن آتش. رجوع به اذکاء شود، دیده بان برگمارنده. (آنندراج). آنکه دیده بان و جاسوس برمی گمارد. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از اذکاء. اذکی علیه العیون، ارسل علیه الطلائع. (اقرب الموارد). رجوع به اذکاء شود، فرس مذک، اسب از شش سال درگذشته. (ناظم الاطباء). رجوع به مذکّی شود
لغت نامه دهخدا