جدول جو
جدول جو

معنی مذر

مذر(شَ کَ)
تباه گردیدن و فاسد و گندیده شدن. گویند: مذرت البیضه، مذرت الجوزه. فهی مذره. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، شوریدن و تباه شدن. گویند: مذرت نفسه مذرت معدته، فهی مذره. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، از اتباع است برای شذر، گویند: تفرقوا شذر مذر، یعنی رفتندو پریشان شدند. (از منتهی الارب). رجوع به شذر شود
لغت نامه دهخدا