دروغگوی. (منتهی الارب). کذاب. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، مرد بی وفا. آنکه حفظ غیب کسی نکند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). متملقی که وفا ندارد ودر حق احدی حفظالغیب ننماید. (از متن اللغه) ، آنکه راز را نتواند نگاهداشت. (منتهی الارب). که رازدار نیست. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، پیوسته گردنده. آنکه بجائی مقیم نشود. (منتهی الارب). که در حرکت است و ثابت نیست. (از اقرب الموارد) : ظل مذاع، سایه ای که می گردد و ثابت نیست. (از متن اللغه) ، آنکه بول او پیش از وقتش روان شود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). که بولش یا آب منی او قبل از موعد جاری گردد. (از متن اللغه)